ناصر بابامیری
اینکه خواه به شیوه سیستماتیک یا هر از گاهی گرایشات ناسیونالیستی در این یا آنبخش جامعه ایران هم هجمه ای از تبلیغات جنگ سردی علیه کمونیزم و جریانات کمونیستی راه می اندازند، نه عجیب است و نه تازگی دارد. این جنگ سرد قدمتش باندازه طول عمر ناسیونالیزم و ملتهای اختراعیست. که اتفاقا دولتهای سرمایه داری تا به امروز یکی پس از دیگری بسته بموقعیت ملزومات فراز و فرود آنرا تشدید میکنند. ناسیونالیسم، چه در شکل «مترقی» آن و چه در شکل ارتجاعیاش، برآمده از افق فکری و اقتصادی بورژوازی است؛ طبقۀ استثماریای که در جهت تحکیم قدرت خویش، در مقابل مناسبات فئودالی، پرچم «دولت ملی» را به دوش کشید. اما دوران شکوفایی این ایدئولوژی با گذار سرمایهداری از مرحله رقابت آزاد به امپریالیسم، یعنی ورود به دوران سلطه انحصارات و تقسیم جهان میان قدرتهای امپریالیستی، به سر رسید. از این پس، بورژوازی دیگر نه تنها نیرویی «مترقی» نبود، بلکه با ظهور طبقه پرولتاریا و پیدایش دو اردوی کار و سرمایه اینبار خود به نیرویی مرتجع در برابر پرولتاریای جهانی بدل شد که در چهارچوب نظم موجود قادر به رفع تضادهای طبقاتی نبود. ناسیونالیسم نیز، به مثابه ابزار ایدئولوژیک این طبقه، از نقشی «پیشبرنده» به مانعی در برابر وحدت جهانی کارگران و تودههای ستمدیده بدل شد.
پدیده ناسیونالیزم و سنت اختراعی ملت سازی در ایران نیز عمری طویل تر از ملتهای فرانسه و آلمان و آمریکا و غیرو و ذالک ندارد. همانگونه که می توان تاریخ و جزئیات اختراع این ملتها را به خواننده نشان داد، می توان در مورد پدیده ملت و پیدایش ناسیونالیزم در ایران هم صحبت کرد. برای نمونه بورژوازی ایران نیز چگونه از طریق ایدئولوژی ناسیونالیستی و با ابزارها و ترفندهای نظیر فولکلور، فرهنگ ملی، سرود ملی، جشن و اعیاد، افسانه ها و اساطیر ملی کهن و حتی نقاشی و مجسمه های یاد بود، درون این سرزمین احاد انسانی را حول ملحقات ملی سرگرم و دسته بندی کرد و ملت یا ملیتها را اختراع نمود. یا چگونه و از چه تاریخی بورژوازی بسته به منافعش برای ملت ستمگر موقعیت برتر قائل شد، تا با اعمال ستمگری ملی، ملتهای تحت ستم را زیر فرمان بگیرد و همه را بدفاع از “منافع ملی!” و “همسرنوشتی ملی!” فراخواند تا بدین شیوه آنها از منافع واقعی و طبقاتی خود دست بکشند. بورژوازی ایران هم ملیتهای ایرانی اعم از فارس، عرب، کرد، ترک، آذری و بلوچ را حول هویتهای ملی و قومیتی دسته بندی کرده تا هر جا منافعش اقتضا کرد، و بویژه در بزنگاههای تاریخی با همین هویت تراشیهای اختراعی آنها را جهت حفظ «مام میهن» به جان هم بیاندازد و گاها با سهیم نمودنشان در قدرت و حفظ “منافع ملی” با آنها وارد بده و بستان شود.
بورژوازی ایران نیز که در ظرفیت خود از ارکان سرمایه داری پاسداری می کند بواسطه ایدئولوژی ناسیونالیستی “ملت و میهن و خاک” را تقدیس می کند و نه تنها ملت ستمگر بلکه سایر ملتها و قومیتها را حول هویت ملی نگهبان و پاسدار حفاظت از آن میکند. اینکه کدام ملت سهم بیشتری در تسخیر قدرت داشت باشد به همان میزان سایر احاد جامعه را خواه به زور یا داوطلبانه حول هویت ملی و منافع ملی به زیر پرچم خود فرا می خواند. بورژوازی ایرانی نیز تا آنجا ملت و میهن و خاک برایش مقدس است که سودآوری سرمایه را تامین کند. بورژوازی فارس یا عرب، ترک،کرد آذری و بلوچ بودن و یا مذهبی وغیرمذهبی بودن نزدش پشیزی ارزش ندارد، نزد سرمایه داری اینها صنعتی هستند یکی قدمتش طولانی ترست و دیگری اختراع خودش است تا آنرا در جهت خدمت به منافع بورژوازی بکار بگیرد. بورژوازی کجا منافعش اقتضا کند به صنعت اختراعی خود جهت ملت سازی متوسل میشود و بسته به همین منافع انسان ها را حول هویت ملی و ملحقات آن گرد می آورد و بدان رسمیت میدهد و هر جا منافعش را تامین نکند مثل فلسطین، اوکراین، افغانستان … خاکش را به توبره می کشد. بورژوازی ایران هم برای اینکه جامعه ایران را از هویت انسانی تهی کند با هویت تراشی ارتجاعی مذهبی و هویتهای کاذب ملی، قومی سراغ طبقات می رود تا آنها را از منافع واقعی و طبقاتی خویش دور کند.
اینکه جامعه ایران سالهاست تحت حاکمیت رژیم ننگین ایران غرق در انواع بحران های کشنده است و به دوزخی برای اکثریت عظیم توده های مردم تبدیل شده است برای مردمی که در وخامت اقتصادی و اختناق سیاسی بسر می برند و زندگیشان بمعنای واقعی کلمه تباه شده شکی باقی نگذاشته و جامعه آگاه و سیاسی ایران برغم همه مشقات و مصائب زندگی کمتر طی این چند دهه به این سموم ناسیونالیستی آلوده شده اند. اتفاقا این درجه از آگاهی را جامعه مرهون کارگران پیشرو و کمونیستهاست که بویژه در اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت در مناطقی از کشور شوراها را عملا در محیط کار و زیست دایر کردند. و بویژه دهه شصت خروارها ادبیات کمونیستی در نقد ریشه ای و افشای پدیده ناسیونالیزم بعنوان ایدئولوژی بورژوازی و در نقد مذهب بمثابه دیگر رکن سرمایه داری تولید کردند. صدها و هزاران گفتار مبتنی بر دانش کمونیستی در نقد بیرحمانه این دو ستون حافظ مناسبات موجود از طریق مدیا و رسانه های آنزمان و بویژه رادیو صدای انقلاب ایران (حکا) و «ده نگی شورشی ئیران_کومله کمونیست»تا جایی که طول موجهای کوتاه و بلند رادیو برد داشت به سمع و نظر جامعه رساندند یا متون آنرا کم و بیش در دسترس قشار اجتماعی قرار دادند . اتفاقا کمونیزم در ایران هیچگاه به اندازه آنزمان که کوهی از ادبیات کمونیستی تولید کرد، و برغم محدودیتهای زمان خودش، اشاعه دهنده حجم وسیعی از آگاهی و دانش طبقاتی و سیاسی از زوایه کمونیزم مارکس بود، بر قله رفیع کمونیسم نایستاده بود، و مذهب و ناسیونالیزم در برابر آن چنان بی اعتبار نبودند! اینکه میگویند دهه پنجاه و شصت در ایران کمونیزم در بورس بود، حقیقتی است که ریشه در این واقعیت دارد، و عجیب نیست ناسیونالیزم ایرانی هر از گاهی یا سیستماتیک در قامت خویش در نکوهش این قطب قدرتمند در جامعه ایران رجز بخواند. دهه شصت جامعه با اشراف به این حجم از دانش و کار پراتیکی کمونیستی و کارگری که صد البته بی کم و کاست نبود، به درجات زیادی توانست عمق تضادهای اردوی کار و اردوی سرمایه را به درجات زیادی بشناسد. بی دلیل نبود بخش وسیعی از جامعه تحت تاثیر همین ادبیات کمونیستی و پراتیک انقلابی بود به سموم مذهب و ناسیونالیزم کمتر آلوده شد. به هر میزان جنبش کمونیستی و کارگری از این سنگر عقب نشسته و افقش را تعدیل داده باشد ، و از پراتیک و سبک کار پیشرو طبقاتی و کمونیستی و تولید ادبیات با محتوای کمونیستی و طبقاتی فاصله گرفته و از انجام وظایف کمونیستی و کارگری نیز دور مانده باشد، به همان میزان زمینه برای رشد ناسیونالیزم فراهم شده است. جنبش کمونیستی و کارگری در دهه پنجاه و شصت در بخشهای مختلف ایران جدا از رژیم ننگین سرمایه داری ایران گرایشات ناسیونالیستی در بخشهای مختلف ایران اعم از کردستان را نیز سر راه داشت که وجود اردوی کار و سرمایه را منکر بود و به این اعتبار به نیابت از رژیم سرمایه داری ایران در دفاع از بورژوازی کرد در برابر کارگران قد علم میکرد، حتی آژیتاتورهای کمونیست را گلوله باران کرد. و این عاملی بود که وظایف جنبش کمونیستی و کارگری را بمراتب سنگین تر کرده بود. و امروزه بر متن شرایط عمومی جهان، ما شاهد آنیم طیف وسیعی از چپ ناسیونالیست و رفرمیست نیز دقیقا از همان زوایه شناخت به ارزیابی از جامعه ایران می پردازند و منکر وجود طبقه کارگر در اینبخش و آنبخش ایرانند و برای توجیه آن به شیوه ای کمیک دلیل میاورند و بر کمونیستها می تازند، کدام دودکش کارخانه را در کردستان و سیستان و بلوچستان… می بینید؟!
اتفاقی نیست، بورژوازی ایران هم برای تثبیت موقعیت اقتصادی سیاسی خویش در درون جامعه قبل از دیگر طبقات سراغ طبقه کارگر می رود چونکه دم و بازدم بوژوازی به وجود این طبقه متکی است اگر چرخه تولیدش را نگرداند سرمایه می میرد. برای بورژوازی ایران هم اصل بر اینست وقتی اردوی کار را بتواند “ارزان و خاموش” استثمار کند، دیگر هویت ملی و ملحقات آن از دید بورژوازی تا اطلاع ثانویه پنهان میگردد. بعبارتی دیگر تا زمانی که ” کار ارزان و کارگر خاموش” باشد کمتر پدیده اختراعی کارگر فارس، عرب، ترک، کرد، آذری و بلوچ یا کارگر مذهبی و غیرمذهبی محلی از اعراب دارد، چرا که همه یکسان دارند جان می کنند، تا سود اندوزی اردوی سرمایه تامین گردد. اما بمحض اینکه طبقه کارگر علیه منافع ظالمانه سرمایه داری ابراز وجود کرد، اینبار قشون سرکوب مجهز به حربه های گوناگون و با چماق تمایزات ملی، قومی و مذهبی جهت متفرق نمودن و شکاف انداختن میان آنها سر و کله شان پیدا میشود تا آنها را منکوب و متفرق سازد. میانشان شکاف قومی مذهبی میسازد تا آنها را به جان همدیگر بیاندازد و نتوانند بعنوان یک طبقه واحد در برابر اردوی سرمایه ابراز وجود کنند. ناسیونالیزم ایدئولوژی ملت سازیست تا در این بزنگاههای تاریخی بتواند حتی اگر به قیمت نابودی ملت و قومیتها هم بوده است، بورژوازی را نجات دهد . ملتها تنها حافظان حریم سرمایه داریند و بس. بورژوازی متوجه این امر مهم گشته که اگر جامعه ای هوشیار و آگاه به منافع خویش باشد هیچگاه آنها نخواهند توانست، سنت اختراعی هویت ملی و قومی و ملحقاتش را میان آنان جاری کنند. بورژوازی ایران هم تا وقتی تاج”میهن و ملت و خاک!” را بر سر می نهد و نزدش مقدس است که منافعش را تضمین و تامین کند و گرنه این تاج را بر “خاک میهن مقدس” مینهد و آنرا فدای سرمایه میکند. ناسیونالیسم چه در قامت سلطهگر و چه در هیئت تحتستم، در نهایت در خدمت بازتولید نظم سرمایهداری است. در هر دو حالت، شکاف میان ملتها را حفظ و تعمیق میکند؛ پرولتاریا را به صفوف متفرق تقسیم میکند؛ آن را به دنبال بورژوازی خودی میکشاند؛ و با توهمپراکنی پیرامون «منافع ملی» یا «استقلال ملی»، آگاهی انقلابی را مسخ میسازد. این نقش، بهویژه در عصر حاضر که سرمایۀ مالی جهانی شده و مناسبات تولیدی از سطح ملی فراتر رفتهاند، برجستهتر است. در چنین جهانی، که طبقه کارگر بیش از هر زمان دیگری نیازمند همبستگی و سازمانیابی انترناسیونالیستی است، ناسیونالیسم، خواه در شکل پانایرانیسم، پاناسلامیسم، پانعربیسم، پانتورکیسم، یا پانکردیسم، ابزار تفرقه، بیافقی سیاسی، و انقیاد فکری است.
مگر نماینده بورژوازی ایران بخوانید هیئت مرگ خمینی وقتی سوار بر موج انقلاب شد پیام سایر ناسیونالیستهای تحت ستم را که لبیک گویان حاضر به بده و بستان زیر بیرق خمینی بودند از گوشه و کنار ایران را نشنیدند اما آنزمان حاضر نبود آنانرا در مصادره انقلاب و مشارکت در تسخیر قدرت سهیم کند؟! سالها از کشتار و خون پاشیدن به جامعه گذاشت و ستمگری ملی را به وحشیانه ترین اشکال آن اعمال نمود و اکنون وقتی میبیند موقعیتش در جامعه روز به روز رو به زوال رفته است، اینبار تحت فشار مبارزات سراسری از هر سو مجبور به عقب نشینی شده است. رژیم از دوران رفسنجانی و خاتمی، فریبکارانه تاکتیک گشایشی نسبی در زمینه فعالیت گرایشات “قومی مذهبی” ایجاد کرد تا بتواند تناسب قوا را بنفع حفظ بقای خود عوض کند به این و تا حدودی مرز بین بورژوازی خود و غیرخودی را کمرنگ کند و ناسیونالیزم تحت ستم را نیز در قدرت سهیم کند. و حتی با سران و رهبران جریانات ناسیونالیست تحت ستم در بخش های مختلف جامعه ایران پشت درهای بسته وارد مذاکره شد، تا آنانرا از اپوزسیون به پوزسیون و از پوزسیون به مزدور تبدیل کند. کمااینکه اینروزها نیز که بیشتر از هر زمانی موقعیتش شکننده تر است، دارد زمینه های عملی شدن چنین افقی را سبک و سنگین و جستجو میکند، اما وجود شبح یک برآمد انقلابی بر فراز جامعه هنوز کابوسی است که رژیم بشدت از آن در هراس است و بعید میداند قهر انقلابی توده های جان به لب رسیده مجال آنرا بدهد تا بده و بستانش با ناسیونالیزم و رفرمیستهای بخشهای مختلف جامعه در داخل و خارج به ثمر برسد. سران و رهبران گرایشات ناسیونالیستی و رفرمیستها بعید نیست پس از این تاریخ خونبار نیز دوباره بسته به منافع خویش وارد بند و بست و بده و بستان با بورژوازی ایران نشودند اما کارگران و فرودست در بخشهای مختلف جامعه ایران در کوران مبارزاتی چندین دهه رویارویی با رژیم سرمایه داری ایران آگاهتر و کار آزموده تر از آنند دنبال این توهمات بروند و به چنین دام هایی پا بگذارند.
بورژوازی ایران هر چند بشدت پراکنده و بی افق است، اما روند رو به رشد مبارزات انقلابی در جامعه را تهدید بزرگی علیه خود می بیند. به همین اعتبار برغم عدم پایگاه توده ای می تواند به کمک قدرتهای منطقه و ایادی غرب علیه روند پیشروی جهت سرنگونی انقلابی رژیم و تسخیر قدرت سیاسی از پائین، وارد بده و بستان شوند و دستاوردهای حاصله چندین دهه مبارزاتی جامعه را دگر باره مصادره کنند. بورژاوزی ایران بخوبی متوجه شده، مذهب به عنوان ایدئولوژی و یکی از ارکان رژیم حاکم، وسیعا درون جامعه از رونق افتاده و این ستون رژیم سرمایه داری بشدت فرو ریخته. و به این اعتبار ایندوره دارد تمام زور خود را می زند و هزینه میکند تا جامعه ای را که با وضعیت وخیم اقتصادی و اختناق سیاسی دست و پنجه نرم میکند از طریق ستون ناسیونالیستی و دمیدن در هویتهای کاذب ملی و قومی سرگرم و به زیر پرچم بورژوازی سوق دهد تا از این مجرا آنها را از مسیر مبارزه اصلی همانا سیاسی و طبقاتی دور کند. رژیم ضد انسانی ایران جدا از اینکه تاریخا زمینه سر بر آوردن و رشد ناسیونالیزم در منطقه و جهان را می شناسد، به تجربه هم بوده آموخته که گرایشات ناسیونالیستی در جامعه را هر چقدر باد بزند و حتی خود زمینه رشد آنرا برای تبدل شدن آن از گرایش ناسیونالیستی به جنبشی ناسیونالیستی قدرتمند فراهم نماید، می تواند در اوج قدرتگیریش، آنرا با وعده و وعید سهیم کردنشان در قدرت به سازش بکشاند و مهار بزند. کما اینکه طی یکدهه اخیر رژیم ایران و دول غربی نیز بیش از پیش روی اشاعه دادن گرایشات ناسیونالیستی و فرقه های قومی در مناطق مختلف ایران هزینه کرده اند تا از این طریق مبارزاتشان را از محتوای تهی و مسیر پیشروی جامعه بسوی برآمده انقلابی را سد کنند!
تنها بدیل واقعی در برابر ناسیونالیسم سلطه گر و ناسیونالیسم تحتستم، سازمانیابی مستقل پرولتاریا در سطح سراسری و بینالمللی است؛ بدیلی که نه بر اساس مرزهای ملی، بلکه بر اساس منافع طبقاتی و اهداف انترناسیونالیستی استوار است. در این چارچوب، مبارزه علیه ستم ملی، بخشی از مبارزه تعطیل ناپذیر کمونیستها و پرولتاریا علیه سرمایهداری است . از منظر کمونیسم انترناسیونالیستی، “خلقها” تنها زمانی آزاد خواهند شد که سرمایهداری به شیوه انقلابی سرنگون گردد؛ و سرمایهداری تنها زمانی به شکل انقلابی سرنگون خواهد شد که طبقه کارگر، بدون توهم به ناسیونالیسم، دین، یا دموکراسی بورژوایی، متحد و متشکل به میدان آید.
27.05.2025