1 – دو رژیم درنده و نسل کش سرمایه داری با هم وارد جنگ شده اند. دولت اسرائیل و رژیم اسلامی مثل همه دولتهای دیگر سرمایه داری، هر کدام بیشتر از دیگری، همه آن ها تا مغز استخوان کارگرکش، جنایت آفرین، جنگ افروزند.
2 – دولت اسرائیل مولود نفرت بار یک ائتلاف فرا قطبی آکنده از رقابت های سبعانه کاپیتالیستی فاتحان جنگ امپریالیستی دوم برای حصول اهداف مشترک و متضاد ضد کارگری، ضد انسانی و لاجرم مورد حمایت بی دریغ کل این وحوش بوده است و همچنان می باشد. هر چه انجام می دهد، از جمله 80 سال نسل کشی و هولوکاست مستمرش علیه توده های کارگر نفرین شده فلسطینی، خاورمیانه ای، مورد توافق بی نیاز از حساب و کتاب، قید و شرط، متکی به اجماع همیشه و همه جا موجود، نافذ تمامی قطبهای سرمایه بوده، هست. جمهوری اسلامی پیشینه ای متفاوت اما همگن دارد، محصول شکست جنبش پرخروش توده های کارگر ایران در پایان دهه هفتاد سده پیش، گزینه اضطراری روز سرمایه جهانی برای سرکوب خیزش انقلابی کارگران و تضمین بقای سرمایه داری بود. از دامان ناپاک چنین شرائطی زاد. به محض زادن طوفانی ترین اشکال نسل کشی و سرکوب فیزیکی، فکری را علیه جنبش کارگری راه انداخت، بربریتی که در دل بورژوازی جهانی قند آب نمود و آموختنی قلمداد شد، همزمان زمین و زمان منطقه و دنیا را عرصه سهم، خواهی، زیادت طلبی، مطالبه سهام افزونتر قدرت، حاکمیت کرد، چیزی که بر خلاف کارکرد نخست غولهای حاکم سرمایه را به خشم آورد و مجبور به مقابله مهارآمیز نمود. جنگ جنایتکارانه حاضر نیز گوشه ای از همین تقابل سهم خواهانه در یک سو، پاسخ کوبنده میلیتاریستی رقیبان از سوی دیگر است.
3 – شبیخون توفانی دولت اسرائیل با حمایت بی دریغ و بدون قید و شرط عظیم ترین بخش های سرمایه جهانی، در رأس آنها امریکا، اروپا، در همان لحظات نخست توانسته است رژیم درنده اسلامی را تا حد زیادی فلج کند، زمینگیر سازد، طوری که تا ساعت ها قادر به بازیابی و به کارگیری ظرفیت موجود مقابله اش نشود. چیزی که مطلقا متضمن از پای درآمدن، در خود فرو رفتن، به سوی تسلیم رفتن نیست. جمهوری اسلامی با همه توان دست به کار چاره گری، مقاومت، دفاع از هستی ضد بشری خود خواهد شد. برای این کار از ذخیره ها، امکانات، ظرفیت های قابل توجهی برخوردار است. تأکید بر این نکته از آن روی ضرورت دارد که مجرد برتری نظامی اسرائیل و حامیانش، شکست های زنجیروار و بارز رژیم در طول یک سال اخیر، موقعیت منهزم و فرسوده ناشی از این شکست ها و ضربه ها را نباید و نمی توان دلائل کافی کوتاهی جنگ، تن دادن فوری جمهوری اسلامی به خواستهای رقبا و تمام شدن ماجرا پنداشت. اینکه رژیم چه خواهد کرد و تا کجا موفق به میدانداری می شود به هیچ وجه معلوم نیست، اما تا لحظه احساس خطر نابودی عاجل مقاومت می نماید و پیش خواهد تاخت.
4 – در سوی دیگر ماجرا، دولت نسل کش، هولوکاست آفرین اسرائیل، بورژوازی امپریالیست، فاشیست امریکا نیز جنگ را با هدف خلاصی از سناریوی هسته ای ایران شروع نکرده اند. آنها، هیچ گاه، در هیچ دوره ای، به هیچ میزان فعالیتهای هسته ای رژیم اسلامی را مشکلی برای خود ندیده اند. مناقشه هسته ای صرفا دستاویزی برای تسویه حسابهای اساسی و تعیین کننده بوده و هست. موضوعی که در جنگ حاضر اهمیتی بسیار بیشتر از همیشه احراز کرده است. اساس مشاجرات در تمامی این 45 سال، زیادت خواهی ها، سهم طلبی های نامحدود رژیم ایران، عدول و امتناعش از گردن نهادن نظم نسخه پیچی امریکا، متحدان، اقمارش در یک سو و اراده استوار، لایتغیر طیف مقابل برای مجبور ساختن حاکمان اسلامی سرمایه به عقب نشینی از سهم خواهی و تن دادن به استراتژی سراسری خود در سوی دیگر بوده است. جنگ تجاوزآمیز شروع شده از جانب اسرائیل و امریکا قرار است تکلیف این مشاجره طولانی نیم قرنی را اگر نه جامع و مانع اما تا سرحد امکان برای مدتی هر چه طولانی تر تعیین کند. بر همین مبنی طول خواهد کشید، هیچ کدام طرفین به آسانی کوتاه نخواهند آمد، از آنجا که جمهوری اسلامی در موقعیتی کاملا ضعیف تر و آسیب پذیرتر قرار دارد، مسلما در جائی و مداری، راه سازش پیش می گیرد، امریکا، اسرائیل، متحدان بدیل و جایگزینی برای رژیم درنده ایران ندارند، آنها خوب می دانند که هیچ بخش از اپوزیسیون قادر به هیچ میزان نقش بازی در این گذر نیست. دم جنبانی چندش آور، کریه، ذلت آمیز، مالامال از نفرت مافیای سلطنت طلب و پهلوی پرست، ذوق مستی و رؤیای همیشه نکول شده، ورثه سال ها منقرض شده رجوی نیز هیچ گاه کمترین کورسوی توهمی در محاسباتشان احراز نکرده است. جمهوری اسلامی در زیج رصد رقبا اصلا قرار نیست سقوط کند، بناست تسلیم شود و حکام درنده دینی سرمایه با علم به این مفروضات و داده ها تا نفس آخر برای پائین آوردن هزینه ها و کاستن از دامنه عقب نشینی ها می کوشند.
5 – پایان جنگ همان گونه که اشاره رفت به معنای حل و فصل نهائی و بی بازگشت مجادلات، رقابت ها، جنگ و ستیزها، بحران آفرینی ها، تحریمهای اقتصادی فاجعه بار یا جنگ و ستیزهای ویرانگر بعدی نخواهد بود. همه چیز با فراز و فرودی کم یا بیش متفاوت تداوم خواهد یافت. تا سرمایه داری باقی است، کشمکشها، منازعات و نسل کشی های کل بورژوازی علیه کل طبقه کارگر و جنگها، رقابت ها، هماوردیهای آنان بر سر تقسیم اضافه ارزش ها، سرمایه ها، سودها، مالکیت ها، قدرت ها با دامنه وسیع تر و شدت افزون تر ادامه می یابد. این انتظار که گویا جنگ نتانیاهو، امریکا، شر اختاپوس جمهوری اسلامی را از سر 60 میلیون نفوس توده کارگر ایران رفع می کند و همه چیز را دستخوش تغییر می سازد، تا آنجا احمقانه، سفاهت آمیز، نفرت بار است که فقط می تواند مثالی برای غایت شعورباختگی، فسیل شدن و تباهی آدمیزاد باشد. افتادن هر شمار یا هر بخش طبقه کارگر ایران در باتلاق چنین پندار پوشالی یک آژیر خطر بسیار سهمگین و وحشت انگیز برای کل جنبش کارگری است. فاجعه ای که باید از سوی تمامی کارگران، آماج کوبنده ترین نقدهای سازنده طبقاتی قرار گیرد.
6 – اینکه عقب نشینی ها، تمکین ها و تسلیم شدن جمهوری اسلامی، به عنوان پیش شرط امریکا، اسرائیل، اروپا برای پایان فاز جنگی جدال، با کدامین وضعیت اقتصادی، کدام درجه از فروپاشی چرخه کار سرمایه داری ایران، چه درجه از تلاطمات درونی رژیم، چه سطحی از انفجارآمیزی گرسنگی، قحطی، فلاکت، آوارگی، فقر و گورخوابی و کشتار توده های کارگر قرین خواهد بود به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست. یک نکته روشن است، بخش مستولی روز بورژوازی امریکا که وحوش حاکم اسرائیل نیز بخش لایتجزای آن، حتی سلول قادر فرمانروایش هستند از لیبی ساختن ایران هم ابائی نخواهند داشت اما جمهوری اسلامی بسیار هفت خط تر از آن است که اسیر سرنوشت قذافی و صدام و اسد گردد.
7 – کل آنچه گفته شد بعلاوه همه شواهد دیگر بانگ می زنند که جنگ احتمالا ادامه می یابد. چه بسا شعله ورتر خواهد شد. گرسنگی، قحطی، بی ابی، محرومیت های طاعونی دارو، درمان، بهداشت، فاجعه های بی سرپناهی، بیکاری، آوارگی، فقر که در کلیه سال ها و دهه های پیش بیداد می کرده است انفجارآمیزتر و غیرقابل تحمل تر خواهد گردید. طبقه سرمایه دار و ماشین قهر نظامی، پلیسی، امنیتی سرکوب و کشتارش سبعانه تر به جان همزنجیران ما خواهند افتاد. هر دو سوی جنگ. همه دولت های جنگ افروز، هر دو بلوک نسل کش متخاصم، با تمامی ظرفیت خواهند کوشید تا کل بلیه ها، عواقب، عوارض شوم جنگ را بر سر طبقه ما آوار کنند. صدر و ذیل، نقطه آغاز و ختم همه حرف ها هم این است که ما باید روند را معکوس و سناریوی سیاه دشمن را به ضد خودش مبدل سازیم. باید ماجرا را معکوس گردانیم. همه بار رقابت ها، هماوردی ها، مناقشات، جنگ افروزی ها را بر سر جنگ افروزان، دولت ها، بورژوازی بشرکش کشورها، بر سر سرمایه جهانی خراب کنیم. این کار امکان پذیر است، ما از عهده انجامش بر می آئیم، توان لازم ایفای این نقش را به طور بالقوه به اندازه کافی داریم. کوبیدن مهر ناممکن بر آنچه که مبارزه طبقاتی ما از تمامی ظرفیت لازم برای ممکن نمودنش برخوردار است فقط کار نظام بشرسوز سرمایه داری و بورژوازی ضد انسان بین المللی است. سرشت سرمایه است که هر خواست، اراده، عزم و اقدام ضد سرمایه داری کارگران دنیا را قفل ناممکن زند و مهر غیرمقدور کوبد. اجرای این سناریوی شوم جزء لایتجزائی از قدرت جادوگری و فتیشیستی تولید کالائی و به ویژه عالی ترین سطحش تولید سرمایه داری است. شیرازه هستی این نظام بر «شخصیت یافتن اشیاء و شیئیت یافتن انسانها، خدای قاهر و قادر و فعال مایشاء شدن حاصل کار کارگران و بنده مطیع، زبون، بدون هیچ اراده و نقش کارگر در مقابل آفریده کار خود استوار است. سرمایه با این سرشت سیاه بر کل ممکنات کارزار طبقاتی ما مهر غیرممکن حک می کند و ما را از پیگیری اهداف رهائی طلبانه انسانی خود باز می دارد. باید این مهرها را خرد کرد، این قفل ها را شکست، کل بار جنگ را بر دوش دولت های جنگ افروز سرمایه داری سنگین ساخت، این کار را با کوبیدن هر چه آگاه تر، هشیارتر، بیدارتر، چاره گرتر بر طبل مبارزه طبقاتی ضد سرمایه داری پی گرفت و پیش برد.
8 – با رساترین فریادها اعلام می داریم که جنگ آنها جنگ ما نیست. با هر دو دولت، هر دو قطب، کل سرمایه در حال جنگ می باشیم. هر نوع همگرائی، هماوائی، همسوئی هر کارگر با هر طرف جنگ را عملگی وقیح و بی شرمانه برای سرمایه و علیه جنبش خویش، علیه توده همزنجیر خود قلمداد می کنیم. ما ضد جنگ هستیم و این ضدیت را فقط با طرح چشم اندازها، افق ها، انتظارات، راهبردها، راهکارها، راه حل ها، چاره گری ها، صف آرائی ها، میدانداریها و کارزارهای زلال و توفانی ضد سرمایه داری دستور کار می سازیم. میدان، بستر، محیط آرایش قوا، صف آرائی و جنگ طبقاتی ما دقیقا جائی است که سرمایه ما را از کار خود جدا می کند، از تسلط بر سرنوشت کار و تولید خود ساقط می سازد، از مشق اندیشمندانه، بالنده، شکوفا، آموزنده ایفای نقش نیرومند، آگاه ضد کار مزدی، در برنامه ریزی، تدبیر، اعمال تسلط بر کار و زندگی خود منفصل، محروم می گرداند. کانون تمرکز قوای ما برای کارزار واقعی طبقاتی ضد سرمایه داری اینجا و ضد همه کارهائی است که سرمایه انجام داده و تا هست انجام می دهد.
9 – یک نکته بسیار کلیدی، هویتی، سرنوشت ساز در اینجا مطرح است. هر مبارزه ما علیه جنگ و جنگ افروزی دولت ها، باید حتما به گونه ای زلال و بارز ضد سرمایه داری باشد. در غیر این صورت پیاده نظام مفلوک و سیه روز یکی از دو اردوگاه متخاصم، دو دولت، دو قطب بشرستیز بورژوازی خواهیم شد. به طور مثال اگر به این اکتفا کنیم که در خیابان راه افتیم، پای بر زمین کوبیم و شعار مخالف جنگ بر سقف آسمان کوبیم. چنین آکسیونی با آنکه به عنوان مکمل مبارزه ضد سرمایه داری یا به مثابه حلقه ای از کارزار ضد جنگ انترناسیونالیستی، کار درستی است اما در غیاب این دو شاخص مهم افتادن به ورطه عملگی یک سوی جنگ است. بازتابش آن خواهد بود که گویا جدال ما فقط علیه جنگ افروزی رژیم اسلامی است، خواستار تسلیم شدن این اختاپوس در مقابل رقبای جنگ آفروزتر و جنایتکارترش هستیم!!. سرمایه جهانی با تمامی قدرت اهریمنی مهندسی افکارش ماجرا را حتما چنین انعکاس خواهد داد. در حالی که واقعیت ماجرا چنان نیست، ما با تمامی گوشت، پوست، خون، موجودیت کارگری خود ضد هر دو دولت، هر دو قطب، ضد اساس هستی سرمایه داری می باشیم. هر دو طرف را به اندازه هم و هر کدام را بیشتر از دیگری جنگ آفروز و نسل کش و بشرسوز می شناسیم. راهپیمائی ضد جنگ درست خواهد بود زمانی که کل شرائط کار، تولید، زندگی را عرصه کارزار طبقاتی ضد سرمایه داری کنیم. این مسأله با همین درجه از اعتبار و اهمیت در مورد سر دادن شعار ستیز با برنامه ای هسته ای جمهوری اسلامی نیز مصداق دارد، ما مسلما ضد اختصاص هر ریال از حاصل کار طبقه خود به ساختن هر نوع سلاح توسط بورژوازی می باشیم، اما این اعتراض و ستیز ما به هیچ وجه نباید وسیله ای برای تسویه حساب های گرازوار درونی بورژوازی، به سود یک دولت علیه دولت دیگر یا یک بخش از وحوش سرمایه دار در مقابل دولت و اردوگاه دیگر باشد. خروش اعتراض ما برای چالش جنگ افروزی رژیم اسلامی باید همزمان نقش مشتی کوبنده، آهنین را بر دهان حاکمان نسل کش، هولوکاست پرداز اسرائیل، یکه تاریها و توسعه طلبی های امپریالیستی، فاشیستی بلوک بندی غربی سرمایه داری ایفاء نماید.
10 – در هر کجا هستیم، هر مرکز کار، مدرسه، بیمارستان، شبکه حمل و نقل، مرکز تجاری، محل فروش، کشت و صنعت، شهرداری، معدن، خانه، محله، بندر، حوزه راه و ساختمان، دریا، جنگل، زمین، هوا، دست در دست هم گذاریم. شوراهای کارگری ضد سرمایه داری بر پای داریم. شوراها را به هم پیوند زنیم، یک جنبش پرشور سراسری شورائی ضد بردگی مزدی پدید آریم. چرا باید این کار را مریخی، غیرزمینی، خیالبافانه انگاریم؟؟!! فقط به این دلیل که رژیم به تمامی سرکوب ها برای شکستن عزم ما کمر می بندد؟. مگر در مورد هر اعتصاب چنین نمی کند، مگر با هر مبارزه هر تعداد توده های طبقه ما برای افزایش هر میزان بهای نیروی کار دست به سرکوب نمی زند؟ هر نفس کشیدن اعتراضی ما در هر عرصه دیگر حیات اجتماعی را گلوله باران نمی نماید؟ مگر صدها بار درنده تر و هارتر با هدف تحمیل حجاب به جان زنان و دختران طبقه ما نیافتاده است. چرا در هر کدام این قلمروها دست به عقب نشینی نزده، ایستاده ایم، پیش رفته ایم، مبارزه را ادامه داده ایم اما به محض سخن از سازمانیابی شورائی قدرت سراسری طبقه خود زمین و زمان را آکنده از نمی شود!! ممکن نیست!! اتوپیک است!! می کنیم؟؟!! پاسخ روشن است، سرمایه، دستگاههای اختاپوسی شستشوی مغزی نظام بردگی مزدی، سیستم آموزش و تربیت و مهندسی افکار سرمایه داری به ما چنین القاء کرده است. ما را در خود فسیل ساخته است، تا آنجا که توان اندیشه متفاوت و متضاد را از ما سلب نموده است. واقعیتی که رعب آور است و باید علیه آن شورید. این شورش در کلاس درس فلسفه انجام نمی گیرد. باید به سوی هم شتافت، همصدا، همرزم، همسنگر شورا ساخت. پیوندهای حی و حاضر درون خانه، کاشانه، محله، محیط کار، شرائط پیکار را کانون پرتلاطم برپائی شوراها کرد.
11 – شوراها را سلاح قدرت و ظرف تصرف مراکز کار و تولید کنیم. در وضعیت متعارف، هنگامی که آتش جنگ دولت های درنده سرمایه داری مشتعل نیست، اعتصاب، تعطیل هر چه سراسری تر چرخه تولید و کار، اختلال هر چه کوبنده تر نظم سیاسی، مدنی، امنیتی، پلیسی، حقوقی، اجتماعی سرمایه داری اثرگذارترین سلاح مجبور سازی بورژوازی و دولتش به عقب نشینی در مقابل خواست های خویش است. در شرائط جنگ میان دولت ها، این راهکار لزوما صائب نیست. همان اشکال مهمی را پیش می آرد که بالاتر تصریح شد. توسط یک سوی جنگ مصادره می شود، مبارزه ما باید علیه همه هر دو قطب جنگ، نماد عروج مستقل و صف آرائی نیرومند طبقه ما علیه موجودیت سرمایه داری باشد. به این دلیل باید از اعتصاب فراتر رفت. تصرف مراکز کار و تولید، تصرف سراسری، ارگانیک چرخه کار و تولید را پیش روی قرار داد. راهکار تصرف در متن این وضعیت تجلی اراده و عزم طبقه کارگر برای تسویه حساب با کل سرمایه است. راهکاری که بورژوازی امریکا، اروپا را بیش از جمهوری اسلامی و رژیم درنده اسلامی را هولناکتر از همه به وحشت می اندازد. بحث مطلقا آن نیست که ساده و آسان در این مسیر گام بر می داریم. معلوم است که از زمین و آسمان سرکوب خواهیم شد، سخن بر سر راه افتادن، دست به سوی هم دراز کردن، تنظیم نقشه راه، برپائی شوراها، تاختن برای همپیوندی آنها، همرزمی برای ارتقاء کارزار جاری موجود به یک جنبش سراسری شورائی قادر به تصرف چرخه سراسری کار، تسلط بر سرنوشت تولید، کار، زندگی است.
12 – شاید سؤال شود که تکلیف خواست ها و به طور مثال خارج سازی دارو، درمان، آموزش، سرپناه، آب، برق، گاز، از سیطره داد و ستد کالائی پولی سرمایه داری چه می شود؟؟ اظهر من الشمس است که اساسی تر و حیاتی تر از همه وقت دستور عاجل کار و پیکار خواهند بود، با شعار تصرف، تدارک تصرف، توسعه هر چه افزون تر این تدارک توان ما برای تحمیل خواست ها بر دشمن افزون تر می گردد و به میزان این افزونی پیروزی بیشتری خواهیم داشت.
12 – باید به صورت یک طبقه وارد میدان شویم. چاره دیگری نداریم. صدها سال از شروع این کار فرار کرده ایم و منطق مستولی جهان شمول، همه جا حاکم بر شعور ما این بوده است که: نمی شود!! ممکن نیست!! اول صنف بازی، سندیکالیسم، دموکراسی طلبی، جنبش های مدنی، انقلابات رنگین کمانی، ضد امپریالیسم، فاشیسم ستیزی، فدرالیسم، زنجیره بی انتهای برهوت ها که فرسودن در آنها سرنوشت سیاه نسل بعد از نسل طبقه ما شده است. بالاخره باید روزی آغاز کرد، تصور ما این است که این روز با آنکه سالیان متمادی دیر شده اما باید هر چه زودتر آن را آغاز نمود.
فعالان ضد سرمایه داری و جنبش لغو کار مزدی
خرداد 1404