“تأملی در شرایط کار و زندگی زنان کارگر ایران”

سهیلا

(سخنرانی رفیق سهیلا به مناسبت روزجهانی کارگر در کلاب هاوس

پیام فدائی: در تاریخ یکشنبه ۴ ماه می ۲۰۲۵، به مناسبت ۱۱ اردیبهشت، روزجهانی طبقه کارگر، برنامه ای در کلاب هاوس در اتاق بذرهای ماندگار توسط چریکهای فدایی خلق ایران برگزار شد. آنچه در زیر می آید، متن سخنرانی رفیق سهیلا با نام “تأملی در شرایط کار و زندگی زنان کارگر ایران” در این برنامه می باشد که سپس با پرسش و پاسخ دنبال شد. با درود به همه دوستان و رفقای حاضر در جلسه، درود بر طبقه کارگر آگاه و مبارز ایران، و با تبریک روز جهانی کارگر به همه کارگران آگاه و مبارز و کمونیست‌های مبارز و مدافع کارگران.

من هم به نوبه خودم، باید یاد زن کارگر آگاه و مبارز، زنده یاد رفیق فاطمه سعیدی ( مادر شایگان) رفیق مادر را گرامی دارم. رفیق مادر نمونه‌ای از یک زن زحمتکش آگاه چریک فدایی خلق بود که هرگز با دشمنان طبقه کارگر سازش نکرد. او نمونه ای از زنان آگاهی بود که در آینده در صفوف ارتش خلق ایران، مبارزات قهرآمیز و انقلابی پیروزمندی را رهبری خواهند کرد. یادش گرامی.

روز جهانی کارگر، اول ماه مه، فرصتی است برای اندیشیدن و حمایت از تلاش‌ها و رنج‌هایی که میلیون‌ها کارگر در سراسر جهان برای ساختن جهانی بهتر متحمل می‌شوند؛ روزی برای بررسی شرایط کار و زندگی و مبارزات پیش روی طبقه کارگر. اما در این میان، صدای بخشی از طبقه کارگر، اغلب کمرنگ یا نادیده گرفته می‌شود: زنان کارگر ایران. درواقع، زنان کارگر (به ویژه در ایران) با چالش های مضاعفی مواجه هستند که کمتر دیده یا شنیده می‌شوند. با آنکه زنان کارگر ایران در بسیاری از صنایع، خدمات و مشاغل رسمی و غیررسمی نقش اساسی دارند، اما روایت غالب در روز جهانی کارگر اغلب وقتی حول محور و مسایل کلان کارگری میچرخد، کمتر از زنان کارگر سخنی گفته می‌شود. این نادیده انگاری، ریشه در چند عامل دارد که مهمترین آن، نگاه سنتی به نقش زنان است. زنان کارگر ایران اغلب در مشاغل سخت، کم‌درآمد و بدون حمایت‌های قانونی فعالیت دارند اما مطالبات‌شان کمتر شنیده می‌شود. به همین دلیل، صحبت درباره زنان کارگر در روز جهانی کارگر نه فقط یک ضرورت، بلکه گامی عملی برای رسیدن به برابری واقعی در جامعه است. به همین خاطر من در این روز تاریخی، در روز کارگر بیشترین صحبتم را به زنان کارگر اختصاص می‌دهم.

در ایران، اگرچه زنان نقش مهمی در ساختار اقتصادی ایفا می‌کنند، اما وضعیت آن‌ها به‌ویژه در طبقه‌ی کارگر، اغلب با چالش‌های بسیار جدی حقوقی، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی همراه است. آنها نه تنها بار مسئولیت‌های خانوادگی و اجتماعی را بر دوش می‌کشند، بلکه در محیط کار نیز با تبعیض های گوناگون مواجه اند: حقوق پایین‌تر نسبت به همکاران مردشان، عدم امنیت شغلی، قراردادهای موقت، نبود بیمه و مزایا، و همچنین فقدان حمایت‌های قانونی در برابر آزارهای رایج در محیط کار.

زنان در بخش‌هایی مانند صنایع دستی، کشاورزی، تولیدی‌های خانگی، و کارگاه‌های کوچک، نقش بزرگی را بر عهده دارند. اما اغلب بدون قرارداد رسمی، بدون بیمه، و با حداقل دستمزد فعالیت می‌کنند. بسیاری از آنان نیز در بخش غیررسمی اقتصاد حضور دارند، جایی که هیچ نهاد قانونی از حقوق‌شان پشتیبانی نمی‌کند.

اغلب شما می‌دانید که روز جهانی کارگر (اول ماه مه) در مطالبات کارگران برای کاهش ساعات کاری به “هشت ساعت کار در روز” ریشه دارد. با این حال، با وجودی که این بزرگداشت بیش از صد سال است که ادامه دارد و در برخی از جوامع نیز متحقق شده است ولی هنوز زنان، به مثابه نیمی از جمعیت جهان، به طور معمول بیش از هشت ساعت در روز کار می‌کنند. بر اساس آمار سازمان بین‌المللی کار، زنان ساعات بیشتری در روز نسبت به مردان در کارهای دارای مزد و بدون مزد کار می‌کنند و حداقل دو و نیم برابر بیشتر از مردان کارهای خانگی و مراقبتی انجام می‌دهند. یعنی بیش از ۱۲۵ سال است که از شروع مبارزه برای هشت ساعت کار در روز میگذرد، اما زنان هنوز “هشت ساعت کار، هشت ساعت تفریح، هشت ساعت استراحت” را تجربه نکرده‌اند. با این وجود، کار زنان بسیار کم ارزش به حساب می‌آید.

در همان حال به شرایط بسیار ناامن محل کار زنان توجهی نمی‌شود مگر این که فاجعه‌ای پیش آید، نظیر آتش سوزی‌ها در کارخانه‌های پوشاک که طی آن هزاران زن کارگر کشته می‌شوند (مانند فاجعه آتش سوزی در رانا پلازا در بنگلادش که توجه جهانیان را به شرایط ناامن محل کار زنان جلب کرد) فقط آنوقت است که جهانیان باخبر می‌شوند که زنان کارگر در چه شرایط نا امن و دردناکی کار می‌کنند.

زنان کارگر در بسیاری از کارگاه‌ها و کارخانه‌ها در شیفت‌های ۸ تا ۱۲ ساعته مجبور به ایستادن هستند، در معرض گرمای بیش از حد و در بسیاری موارد در معرض مواد شیمیایی مضر قرار دارند و از خستگی مفرط، درد استخوان و مفاصل رنج می‌برند، و سقط جنین به دلیل فشارهای جسمی ناشی از کار سنگین و طولانی نیز در میان زنان کارگر بسیار شایع است.

ناامنی کار به دلیل فرهنگ ارتجاعی اسلامی جمهوری اسلامی هم تشدید شده است. به عنوان مثال در ماه جون ۲۰۲۳ زن کارگر ۲۶ ساله ای در نیشابور در حین کار با دستگاه تزریق پلاستیک، روسری اش در دستگاه گیر کرد و موجب مرگ او شد.

در یک مورد دیگر، در ۸ ماه مه ۲۰۲۲ (۱۸ اردیبهشت) یک زن ۴۰ ساله کارگر قنادی در بابل به علت گیر کردن مانتو و کشیده شدنش به داخل دستگاه کشته شد. در آبان ماه سال پیش از آن هم زن کارگری به نام “مرضیه طاهریان” به علت گیر کردن مقنعه در دستگاه رینگ کارخانه ریسندگی در سمنان کشته شد. در این کارخانه به خاطر اینکه فتیله‌ها، نیمچه نخ‌ها و نخ‌ها در دستگاه تولیدی دچار پارگی‌های مداوم پیوندها و پایین آمدن کیفیت محصولات نشوند، باید دما و رطوبت سالن زیاد باشد. زنهای کارگر در هوای گرم و رطوبت زیاد باید مقنعه و روپوش بپوشند و ۸ ساعت مدام در حال دویدن بین دستگاه‌ها هستند. کارگرها با ذکر آدرس دستگاهی که همکارشان را کشت، می‌گویند در سالن A، رینگ ۲، واحد ۸۲۰ یک دستگاه خیلی قدیمی است که همیشه حادثه ایجاد می‌کند. اما صاحب کار برای صرفه جویی در مخارج تولید هنوز به قیمت جان کارگران از این دستگاه کار می‌کشد و قانون و دولتی هم وجود ندارد که به نفع کارگر جلوی این سرمایه دار سودجو که بی‌شرمانه نان در خون کارگران می‌زند را بگیرد.

استثمار فقط به کارگران زن در کارخانه ها محدود نمی‌شود، بلکه در مورد کارگران زن در کشاورزی و معادن و غیره نیز هست، و همینطور در مورد زنان کارگر خانگی (یعنی خدمتکارها و نظافتچی‌ها) که پشت درهای بسته در منازل کار می‌کنند و در معرض انواع سوء استفاده ها قرار دارند؛ از جمله دستمزدهای پرداخت نشده، کار طولانی و بی وقفه از صبح تا شب، حتی حبس فیزیکی و آزار جسمی یا جنسیتی.

اساسی‌ترین عامل تشدید استثمار زنان در محیط کار، نابرابری بین زنان و مردان است. طبقه سرمایه دار صاحب شرکت‌های فراملیتی (که عمدتا سیستم اقتصاد جهانی را کنترل می‌کنند) به شکل بارزی از تبعیض علیه زنان استفاده کرده‌اند، منبع نیروی کار فوق ارزان زنان خوراک زنجیره‌های تولید طبقه سرمایه‌دار حاکم و منبع سودهای نجومی آنهاست. دولت‌ها که در خدمت طبقه سرمایه‌دار هستند، بخصوص دولت‌ها و رژیم‌های مرتجع سرمایه‌داری وابسته مانند جمهوری اسلامی، وظیفه‌شان این است که شرایطی به نفع سرمایه‌داران ایجاد کنند که از قوانین و مقررات به نفع کارگران زن خبری نباشد، دستمزدهایشان پایین نگه داشته شوند و اعتراضات‌شان نیز با استفاده از مقررات زن ستیز مذهبی هر چه شدیدتر سرکوب شوند.

در جمهوری اسلامی، که یک رژیم دست نشانده امپریالیسم و مدافع منافع طبقه سرمایه دار وابسته و خونخوار است، از هیچ نوع مسئولیت اجتماعی اولیه برای تأمین کالاها و خدمات عمومی خبری نیست. با اینکه ارائه نیروی کار مراقبتی دولتی (یعنی مراقبت از کودکان، معلولان، سالمندان و بیماران) بسیار ضروری است و برای رفاه جامعه لازم است، اما بخش عمده‌ای از اقتصاد مراقبتی به کار بدون مزد زنان تبدیل شده است.

دولت جمهوری اسلامی حتی با کالایی کردن بسیاری از جنبه‌های زندگی مردم و ایجاد نیاز کاذب به کالاهای جدید، موجب تولید سودهای نجومی برای سرمایه‌دارها شده است. به عنوان مثال، امتناع دولت از تامین آب آشامیدنی سالم منجر به رشد نجومی صنعت آب بطری شده که به نفع سرمایه‌داران وابسته به رژیم است.

یک مثال دیگر از همکاری دولت ضدکارگر جمهوری اسلامی با سرمایه‌داران این است که سرمایه‌داران عمدتا حقوق کارگران را به موقع پرداخت نمی‌کنند و وقتی هم کارگران اعتراض می‌کنند، دولت نیروهای انتظامی‌اش را به جان کارگران معترض میاندازد. حالا یک نکته مهم ای است که آنقدر حقوق کارگران عقب می‌افتد یا پرداخت نمی‌شود که در برخی از آگهی‌های دعوت به کار به عنوان مزایای آن کار می‌نویسند: “پرداخت حقوق به موقع”؛ یا می‌نویسند “بیمه تامین اجتماعی” یعنی بیمه که در این کشورهای غربی جزو بدیهیات است، در ایران کمیاب است و دولت هم پشتیبان این عملکردهای سرمایه داران است. آگهی های دعوت به کار اسنادی هستند که نشان می‌دهند چه نوع استثمار و بی توجهی به کارگران ( به خصوص به زنان کارگر) می‌شود. به عنوان مثال در آگهی‌های دعوت به کار می‌نویسند “تحویل نسخه‌ی قرارداد به کارگر” یعنی در اغلب موارد، کارگر هیچ قراردادی در دستش ندارد و هیچ تضمینی ندارد که حق و حقوقی بگیرد.

یک نمونه هم از تاثیر افزایش فقر بر کار زنان بگوییم: حتما همه دیده اید که در ایران، کارگران ساختمانی در میدان‌ها جمع می‌شدند و منتظر می‌ماندند که صاحب‌کاری از راه برسد و آنها را با خود ببرد و این کارگرها نیروی جسمانی شان را در قبال مزد ارزانی بفروشند و مخارج آن روز خودشان و خانواده را مهیا کنند. اخیرا فیلمی (در گزارش تسنیم) دیدم از شهر نورآباد لرستان که زنان سرپرست خانوار بیش از ۱۰ سال است که از ساعت 5 و نیم صبح با بقچه‌هاشون روی دوش‌شان، در میدان این شهر منتظر کار می‌نشینند (عمدتا در حوزه کشاورزی) آنهم در میدانی که به زور برای مردها کار پیدا می‌شود.

یکی دیگر از شرایط زندگی غم انگیز زنان، زمانی است که پیر می‌شوند، یا بهتر بگوییم “پیری زودرس” که سرنوشتی بسیار غیرانسانی و غم انگیز برایشان رقم می زند. زنان کارگر به خاطر شرایط بسیار سخت کاری‌شان، از پیری زودرس و انواح بیماری‌ها رنج می‌برند. آنوقت، این انسان‌هایی که سهم عمده‌ای در تولید ناخالص ملی داشته‌اند اما در دوران پیری و ازکارافتادگی از هیچ خدمات اجتماعی بهره مند نیستند، با همه درد مفاصل و بیماری‌های دیگرشان، باز هم مجبورند کار کنند، آنها اغلب به دست فروشی می‌پردازند چون هیچکس بهشان کار نمی‌دهد و بیمه بازنشستگی هم ندارند. خیلی هایشان هم زباله گرد می‌شوند و یا گدایی می‌کنند.

حالا چرا همه زنهای کارگر درد مفاصل و بیماریهای دیگر دارند؟ به خاطر نوع کارشان. به عنوان مثال کار برداشت خرما اکثرا کار زنان است. دلالان و صاحبکاران به این بهانه که کار تمیز کردن و بسته بندی خرما کار زنهاست و راحت تر از کار مردهاست که از درخت بالا می‌روند، به زنها خیلی حقوق کمتری می‌دهند. البته زنها در پایین کشیدن خرما به مردها که بالای درخت می‌روند، کمک میکنند. اما بیشتر زنها حداقل ۱۰ ساعت در روز در حالت نشسته و بدون تحرک کار می‌کنند و انواع بیماری‌های ستون فقرات و زانودرد به همین دلیل است.

واقعیت این است که ابدا نباید تصور شود که شرایط کار و زندگی دردناک زنان طبقه کارگر در درون سیستم سرمایه داری امکان تغییر و از بین رفتن دارد. برعکس، این شرایط نشان دهنده محرومیت ساختاری و آسیب پذیری اقتصادی-اجتماعی سیستم ظالمانه سرمایه‌داری است.

حالا به عنوان مثال بیایید به ارتش ذخیره کار نگاه کنیم و جایگاه زنان در آن. مارکس ویژگی‌هایی را برای دسته‌های اصلی ارتش ذخیره کار صنعتی توصیف می‌کند: ۱- ویژگی “پنهان” بودن و یا نهفته و یا بالقوه، یعنی کارگرانی که بیکار هستند اما اگر شرایط مناسب باشد وارد بازار کار می‌شوند. ۲- ویژگی “راکد” یا ایستا یعنی کارگرانی که در وضعیت شغلی خود بدون پیشرفت یا تغییر باقی مانده‌اند و معمولا در شغل‌های کم درآمد یا بی ثبات هستند که فرصت ارتقا ندارند و در شرایطی هستند که نه میتوانند رشد کنند و نه میتوانند به آسانی شغل خود را تغییر دهند. و ۳- ویژگی “شناور” یا موقت، این کارگران به راحتی از شغلی به شغل دیگر جابجا می‌شوند و امنیت شغلی خیلی کمی دارند. مثل کارگران غیررسمی و یا مهاجر و فصلی و ناپایدار، مثل کارگرهای خانگی. می‌بینیم که بر اساس این تعریف مارکس، در همه جهان و به‌خصوص در کشورهای سرمایه‌داری وابسته که دیکتاتوری محض و ارتجاع حاکم است، مثل ایران، زنان کارگر بخش مهم ارتش ذخیره کار هستند. و این بستگی دارد به شرایط اقتصادی گسترده‌تر. به طوری که وقتی فقر خانواده های کارگری بیشتر می‌شود تعداد بیشتری از زنان (اغلب زنان جوان‌تر) را به جستجوی کار دستمزدی می‌فرستد.

از هر نظر که نگاه کنیم، وضعیت اقتصادی-اجتماعی زنان برابر با مردها نیست. اگرچه زنان کارهای بیشتری را در خارج از خانه انجام می‌دهند، اما در محل کار، شهروندان درجه دوم هستند و صنایعی که در آنها متمرکز هستند، ارزش کمتری دارند. آنها در هر روز زندگی‌شان تحقیر می‌شوند، نادیده گرفته شده و بی‌اهمیت می‌شوند، مورد آزار قرار می‌گیرند، مورد حمله قرار می‌گیرند و حتی کشته می‌شوند و یا به قتل می‌رسند.

تجربه زنان طبقه کارگر ایران در طول تاریخ سرمایه داری وابسته، بخصوص از ۵۰ سال گذشته تاکنون نشان می‌دهد که برای هرگونه پیشرفت معنادار، نیاز به تغییر اساسی در نظم حاکم وجود دارد. ابتدا باید طبقه کارگر طی انقلابی پیروزمند سیستم تولیدی و شرایط کار را متحول کند. میدانیم که کار و سیستم تولید اقتصادی تحت سرمایه‌داری توسط کسانی کنترل می‌شود که مالک ماشین‌ها، ابزارها، زیرساخت ها و زمین ها و … غیره هستند و کار طبقه مولد را به سمت سود بیشتر برای طبقه حاکم هدایت میکنند. بنابراین طبقه کارگر تحت فشار دائمی قرار دارد برای کار سخت‌تر، طولانی‌تر و دستمزد کمتر. درنتیجه، اول طبقه سرمایه دار باید سرنگون شود و کنترل بر سیستم تولید توسط کارگران انجام شود که کار تولید را انجام می‌دهند تا به بهترین شکل نیازهای طبقات محروم و کل جامعه برآورده شود و در شرایط دموکراتیک کار کنند. این بدان معناست که سیستم تولید می‌تواند و باید در چهارچوب رفع نیازهای طبقات محروم، کودکان، سالمندان، بیماران و ناتوانان سازماندهی شود. بنابراین، برای رهایی کامل زنان به طور عام و رهایی کامل طبقه کارگر و بخصوص زنان آن طبقه، باید اول از شر سیستم سرمایه‌داری خلاص شد. جامعه ایران به یک انقلابی نیاز دارد که در آن توده‌های کارگران آگاه کنترل جهان پیرامون خود را به دست بگیرند و بر اساس آنچه که به نفع جمعی آنهاست (و نه به منافع یک گروه سرمایه‌دار) تصمیم بگیرند که چگونه تولید و توزیع را سازماندهی کنند. چنین انقلابی می‌تواند همه جنبه‌های زندگی و ساختارهای اجتماعی را زیر سؤال ببرد و برای حل مشکلاتی که سرمایه‌داری قادر به حل آن نیست، خلاقیت و پتانسیل کارگران و زحمتکشان و کلا توده‌های مردم را آزاد کند، مشکلاتی که تنها یکی از آنها حذف نابرابری جنسیتی است.

زمانی که کارگران و ستمدیدگان شروع کنند به همکاری با یکدیگر، شروع کنند به کشف قدرت خود و تلاش برای یافتن راه‌های جدید برای کار و تغییر جهان خود، آنوقت می‌توانند همه این مشکلات را به چالش کشیده و رفع کنند، این همان چیزی است که انقلاب سوسیالیستی نقطه شروع آن است، نقطه شروعی برای ایجاد جهانی بدون تبعیض جنسیتی و هر نوع ظلم و ستم دیگر. و تاریخ نشان میدهد که این امر شدنی است. حتی نگاهی اجمالی به انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه نشان می‌دهد که این امر شدنی است. اولین بار در تاریخ که برابری زن و مرد به رسمیت شناخته شد، در جامعه شوروی پس از پیروزی انقلاب اکتبر بود.

اگر رجوع کنیم به سخنان لنین در رابطه با تاثیر انقلاب سوسیالیستی بر وضعیت زنان شوروی، می گوید که: “جایگاه زنان را در نظر بگیرید. در این زمینه، حتی یک حزب دموکراتیک در جهان، حتی در پیشرفته‌ترین جمهوری بورژوایی در طی ده‌ها سال به اندازه یک صدم کاری که ما در اولین سال حکومت سوسیالیستی انجام دادیم، انجام نداده است. ما به طور واقعی قوانین منفوری را با خاک یکسان کردیم که زنان را در موقعیت نابرابری قرار می‌دادند، طلاق را محدود می‌کردند … و غیره، قوانینی که دوام آنها در بسیاری از کشورهای سرمایه‌داری متمدن، عامل شرم و لکه ننگی بر پیشانی آنهاست…”

به عنوان مثال، حکومت شوروی اولین دولتی بود که حق کاندید و انتخاب شدن و همچنین حق رای را برای زنان به رسمیت شناخت. در حالیکه در کشورهایی مانند سوئیس (به اصطلاح مهد دموکراسی) زنان در سال ۱۹۷۱ (۵۴ سال بعد از شوروی) حق رای و کاندید شدن را به دست آوردند. و یا به عنوان مثال، حق سقط جنین که بلافاصله بعد از انقلاب اکتبر در شوروی قانونی شد، در بسیاری از کشورهای غربی تنها در نیمه دوم قرن بیستم قانونی شد (انگلیس ۱۹۶۷- ۵۰ سال بعد از شوروی. آمریکا ۱۹۷۳، ۵۶ سال بعد از شوروی. فرانسه ۱۹۷۵، ۵۸ سال بعد از شوروی. ایتالیا ۱۹۷۸، ۶۱ سال بعد از شوروی). حتی امروزه سقط جنین در برخی از ایالات آمریکا ممنوع است و یا فقط در شرایط خاصی قابل انجام است.

با توجه به آنچه که گفته شد، روز جهانی کارگر یادآور این است که رفع هر گونه ظلم و ستم اقتصادی-اجتماعی-سیاسی زمانی محقق می‌شود که هیچ‌کس (به‌ویژه زنان) در حاشیه نمانند. تأمل بر وضعیت زنان کارگر، قدمی است در مسیر آگاهی، تغییر و دستیابی به حقوق برابر برای همه‌ی انسان‌ها. درنتیجه، وقتی که اول ماه مه را جشن می‌گیریم و یا با بنرها و پلاکاردهایمان در حمایت از طبقه کارگر در تظاهرات خیابانی در اول ماه مه شرکت می‌کنیم، باید زنان کارگر ایران را در نظر داشته باشیم، بخشی از طبقه کارگر که غالبا کارشان بی ارزش به حساب آمده و حقشان به عنوان کارگر پایمال شده و هنوز در آرزوی تحقق هشت ساعت کار، هشت ساعت تفریح و هشت ساعت استراحت در روز هستند. بزرگداشت روز کارگر زمانی معنا پیدا می‌کند که تلاش برای عدالت اجتماعی همه جانبه و بدون تبعیض باشد، و این به دست نمیاید مگر با انقلابی پیروزمند به رهبری زنان و مردان کارگر آگاه و انقلابی و سازماندهی شده، و ایجاد جامعه ای سوسیالیستی که در آن به طور واقعی احقاق حقوق کامل زنان کارگر، که بخش مهمی از پیکره‌ی اقتصادی و اجتماعی ایران را تشکیل می‌دهند، به وقوع بپیوندد.

با امید به پیروزی طبقه کارگر، شاد و پیروز باشید. امیدوارم که در بخش پرسش و پاسخ نظرات سازنده دوستان و رفقای آگاه را بشنویم.

جمعبندی:

این چند جمله به عنوان جمعبندی حرفهای رفیق سخنران در بخش پایانی برنامه بیان شد:

به عنوان سخن پایانی، مایلم این نکته را یادآوری کنم که محدود کردن حقوق سیاسی-اجتماعی کارگران که توسط طبقه حاکم بر طبقه کارگر و به‌خصوص زنان کارگر تحمیل شده است، تنها با تداوم تهاجم و استثمار شدید اقتصادی که از آن صحبت کردیم امکان پذیر شده است. به واقع سیستم سرمایه داری عامل این وضعیت ظالمانه و دردناک است. این سیستم در سطح جهان در حال تبدیل شدن به یک نوع به اصطلاح “نئوفاشیسم” است.

رهبران شبه-نئوفاشیست در حال حاضر در بسیاری از کشورها، از ترامپ در آمریکا گرفته تا حزب حاکم در آرژانتین، ایتالیا، هند، مجارستان، ترکیه و غیره… و در بسیاری از کشورهای دیگر نیز در تشکل‌های نئوفاشیست منتظر به دست گرفتن قدرت هستند. در ایران نیز، تهاجم سیاسی علیه کارگران که توسط جمهوری اسلامی با حمایت امپریالیستها از سال 57 تشدید شد، تا به امروز، با افزایش روزمره سرکوب آشکار کارگران و زحمتکشان و در حداکثر میزان آن نیز علیه زنان کارگر و زحمتکش افزایش یافته است. یورش سیاسی-اجتماعی-فرهنگی همراه با یورش اقتصادی علیه کارگران و زحمتکشان با تغییر گفتمان اجتماعی-فرهنگی علیه زنان از طریق تبدیل رسمی زنان به شهروند درجه دوم همراه بوده است. با چنین تغییر گفتمانی، نه تنها تلاش شد که مسائل زندگی مادی روزمره کارگران به پس‌زمینه رانده شود، بلکه تلاش شد که ستم علیه طبقه کارگر را بر اساس خطوط مذهبی-ضدزن نیز توجیه شود، به طوری که زن و مرد طبقه کارگر نتوانند در برابر محرومیت‌های اقتصادی که بر آنها تحمیل شده است، مقاومت و مبارزه ای متحد انجام دهند. درنتیجه، زنان باید بدانند که نتیجه گفتمان‌های فمنیستی که مردها را ریشه ستم بر زن میدانند، با ایجاد تفرقه میان زن و مرد کارگر و تضعیف قدرت مبارزاتی این طبقه، به تداوم این ستم‌ها کمک می‌کنند. فقط گفتمان و عملکرد انقلابی کمونیستی و طبقاتی می‌تواند به پیروزی زنان کارگر منتهی شود، به ایجاد برابری و آزادی واقعی منجر شود. فقط گفتمان و عملکرد و مبارزه انقلابی-کمونیستی میتواند به آزادی و برابری واقعی منجر شود.

با سپاس، شب و روز همگی خوش.

پیام بگذارید

رفیق فواد مصطفی سلطانی

اتحاد کارگری