“تسلیت گزینشی، همدردی ناعادلانه؛ رضا پهلوی در کنار اسرائیل ایستاده، نه مردم ایران”

بهروز ورزنده

بهروز ورزنده
در میانه یکی از بی‌سابقه‌ترین فجایع انسانی قرن ۲۱ در غزه، جایی که بنا بر گزارش‌های موثق سازمان ملل متحد، بیش از ۵۰ هزار انسان – اغلب زن و کودک – توسط ماشین جنگی اسرائیل کشته شده‌اند، ناگهان شاهزاده رضا پهلوی با لحنی رمانتیک، احساسی و البته کاملاً جانبدارانه، ترور دو شهروند اسرائیلی در واشنگتن را «وحشیانه» خواند و از طرف میلیون‌ها ایرانی به دولت اسرائیل تسلیت گفت! اما پرسش اساسی اینجاست:

میلیون‌ها ایرانی از او خواسته بودند که به اسرائیل تسلیت بگوید؟ یا میلیون‌ها ایرانی ماه‌هاست با تظاهرات، طومارها و اعتراضات خیابانی فریاد می‌زنند “غزه را دریابید” و “نسل‌کشی را متوقف کنید”؟ قتل، قتل است – محکومیت باید برای همه باشد. برای رفع هرگونه سوءتفاهم:

ترور دو انسان – فارغ از ملیت، نژاد یا جایگاه شغلی – عملی است غیرانسانی و محکوم. قتل عمد، چه در خیابان‌های غزه رخ دهد و چه در قلب واشنگتن، خلاف اصول انسانی و حقوق جهانی است. هیچ خشونتی علیه غیرنظامیان، توجیه‌پذیر نیست. اما مسئله در اینجاست که نمی‌توان تنها بخشی از جنایت را دید و بخشی دیگر را نادیده گرفت. این همان همدردی گزینشی و موضع‌گیری سیاسی است که مردم آزاده جهان آن را نمی‌پذیرند.

سکوت مطلق در برابر نسل‌کشی، فریاد بلند برای دو کشته؟
در حالی‌که منابع سازمان بهداشت جهانی، یونیسف و دیده‌بان حقوق بشر با انتشار گزارش‌هایی از کشتار سیستماتیک غیرنظامیان، تخریب کامل بیمارستان‌ها، استفاده از گرسنگی به‌عنوان سلاح جنگی، و محاصره کامل نوار غزه توسط ارتش اسرائیل خبر داده‌اند، رضا پهلوی ترجیح داده هیچ کلامی – حتی یک جمله – در محکومیت این جنایات بر زبان نیاورد. اما تنها ساعاتی پس از کشته شدن دو کارمند سفارت اسرائیل در آمریکا، او با سرعت و شور خاصی این حادثه را محکوم کرد و آن را به عنوان بخشی از «مبارزه مشترک» خود با دولت اسرائیل توصیف کرد.

«اتحاد شوم سرخ و سیاه» یا اتحاد ننگین آبی و سفید؟
جالب‌تر آن‌که رضا پهلوی در این پیام خود، با استفاده از اصطلاح «اتحاد شوم سرخ و سیاه» – عبارتی که نخست در ادبیات امنیتی رژیم سلطنتی پدرش برای سرکوب جریان‌های ملی‌گرا و چپ‌گرا به‌کار می‌رفت، و سپس توسط جمهوری اسلامی علیه مخالفان تکرار شد – کوشیده است مشروعیت سیاسی به همکاری خود با یکی از فاشیستی‌ترین رژیم‌های تاریخ معاصر ببخشد. او به‌جای حمایت از مردم مظلوم، در کنار حامیان تجاوز، اشغال و ترور ایستاده است. آیا نام این همسوئی، اتحاد ننگین آبی و سفید نیست؟

مبارزه مشترک یا خیانت مشترک؟
آیا می‌توان باور کرد کسی که از «آینده فرزندان‌مان» سخن می‌گوید، هیچ سخنی در برابر کشتار هزاران کودک فلسطینی در بیمارستان شفا، اردوگاه ناصر، جبالیا و رفح به زبان نیاورد؟ پویا و نیکا عزیزند؛ اما نادیا، لیال، یوسف و آمنه از غزه فرزند کسی نیستند؟ وقتی همدردی تنها شامل گروهی خاص باشد و در برابر رنج و مرگ هزاران انسان دیگر، سکوت حاکم شود، دیگر نمی‌توان آن را اخلاقی، انسانی یا ملی دانست. بلکه این نشانه‌ای است روشن از همسویی ایدئولوژیک و سیاسی با قدرت‌های سرکوب‌گر جهانی.

مردم قضاوت کرده‌اند
مردم ایران دیگر فریب نخواهند خورد. آنها تجربه کرده‌اند که چگونه هر نامی که از «آزادی» سخن گفت، می‌تواند در عمل ابزار سلطه‌گری جدید باشد. و امروز رضا پهلوی با این واکنش، خود را نه نماینده مردم ایران، بلکه شریک استراتژیک تل‌آویو معرفی کرده است. اینک زمان آن است که صریح و بی‌پرده بپرسیم: آیا این فرد صلاحیت اخلاقی، سیاسی یا تاریخی دارد که ادعای رهبری آینده ایران را داشته باشد؟ پاسخ، در خون کودکان غزه و در سکوت سنگین رضا پهلوی نهفته است.

بهروز ورزنده

پیام بگذارید

رفیق فواد مصطفی سلطانی

اتحاد کارگری